خلق گونه ها
بیاوریدش
بنشانیدش
رخصتش را بدهید تا بنگرد
بنگرد بر آن چه جان مایه گذاشته بودش از پس گذشت
دیگر نمی بیند آن عشق را
وآدم دگرگونه نگریست
ودگر ندید آن را
گم شده ای که روزگاری با ارزش می نمود آن دم
به ریشخند آدم گونه ای بسنده شده بود و بس
از یادشان رفته این خلق گونه ها که چگونه خلق از انقراض آدم گونه ها نجات
یافت؟
از یادشان رفته که آن عشق زمانی سبب و گونه ای می نمود؟
من از یادم می رود آن عشق جنونین پاک دلان خلق گونه ها را که به تظاهر و عشق عشق کنان می گویند
.......
ولی آیا سزاست که آن دگر عشق را و آن دگر هوا را از یادشان نبرده باشند؟
آیا سزاست که به خاطر آن تمام یاد ها و گذشته های فنای خود را نابود تر کنند؟
..چه می توان گفت بر این خلق گونه ها که خلق از نامشان افتخاری باید باشد
از فرهنگشان و
.....
ولی حتی در آن دگر گونه نگریستن هم
ندیدند
عشق های پاک دلان آدم های راستی را
4 Comments:
با توجه به نوشته های قبلی فعلا در یک نگاه اجمالی میشه گفت که موضوع این عشق یک انسان معین نیست که روی دو پا راه میرود و کاستیها و مزیتهای خاص خود را دارددر واقع در یک سن معین و بخصوص در میان دخترها و بخصوص در ایران این یک امر طبیعی است ولی این مهمه که شناخت واقعی از آن فرد بموقع جایگزین این احساسات که تنها میتونه یک نقطه شروع باشه بشه آن موقع که آن شناخت بدست اومد و احساسات جدید به وجود اومده بر مبنای آن شناخت میتوان به یک رابطه پایدار امیدوار بود
فعلا
احتمالا باید بگم آقای محترم
به نظر می رسد در اشتباه هستید پس بهتر است افکارتان را صحیح تر کنید و بعد قضاوت کنید
نوشته های این جا هیچ کدام درباره ی شخصی که وجود خارجی داشته باشد نیست
ضمنا ممنون می شوم اسم خودتان را بنویسید
bah nasim khanum,nemidunestim shoma ham ahle nevashtan weblog unam intory hastid.besiar khorsandim.man soheilam(daee khamse).khoshhal misham be webe manam sar bezany http://3ven.tk .aslan hatman biya
edame bede
ayande dari(ayandeye khoobi ro barat mibinam)
felan bye
Post a Comment
<< Home