کهن عشقانی که می بارید گاهی کهن بارانی به رویشان خشکید
خشکید و بنفشه هایش دیگر نرویید
زمانی بگذشت و خاکش زیر هزاران پا رفت ولی حتی جفت چشمی او را نظاره نکرد
اینک اما با فریبشان آن ها جفت چشمانشان را فروختند به مردانی که هیچ نکردند و با آن خاک روی بنفشه های عشق را فرسودند
کهن عشقانشان را لگد مال کردند و به رویش بنفشه های مصنوعی کاشتند و با تخیلشان پروراندند و با دیده شان پرستیدند
1 Comments:
update nakoniyaaaaaaaaaaaaaa ye vaghhhhhhhhhhhhhhtttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttt
Post a Comment
<< Home