Tuesday, August 09, 2005

کهن عشقانی که می بارید گاهی کهن بارانی به رویشان خشکید
خشکید و بنفشه هایش دیگر نرویید
زمانی بگذشت و خاکش زیر هزاران پا رفت ولی حتی جفت چشمی او را نظاره نکرد

اینک اما با فریبشان آن ها جفت چشمانشان را فروختند به مردانی که هیچ نکردند و با آن خاک روی بنفشه های عشق را فرسودند
کهن عشقانشان را لگد مال کردند و به رویش بنفشه های مصنوعی کاشتند و با تخیلشان پروراندند و با دیده شان پرستیدند

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

update nakoniyaaaaaaaaaaaaaa ye vaghhhhhhhhhhhhhhtttttttttttttttttttttttttttttttttttttttttt

9:47 AM  

Post a Comment

<< Home